مطالب منتخب1

ساخت وبلاگ
 

 « چنین گفت زرتشت » با نیچه

نیچه معروفترین فیلسوف عصر پسامدرن و بزرگترین منتقد مدرنیزم در تاریخ معاصر جھان است . ھر چند

که بندرت کسی کلامش را می فھمد ولی بطرزی حیرت آور کسی از افسون کلامش در امان نمی ماند و

نیچه ای می شود گوئی از طریق آثارش جنبه ای از روح نیچه در مخاطبانش رسوخ می کند . نیچه را

بایستی سقراط عصر جدید اروپا دانست که با فلسفه اش خودش را مسخره می کرد و بدین طریق با

دیگران رابطه ای عجیب برقرار می نمود . از ھر سخن نیچه در آن واحد دو معنای متضاد قابل دریافت

 است و این بدان معناست که دارای پیامی توحیدی می باشد و قلب پیام او در اثر معروف «چنین گفت

 زرتشت» حضور دارد که تماماً حدیث نفس است و گوئی زرتشت بواسطه الھام با نیچه سخن گفته است

و پس از ھزاران سال یکبار دگر خیر و شر و اھریمن و اھورمزدا را بجان ھم انداخته و نیچه را به فراسوی

نیک و بد رھنمون کرده است . نیچه به مثابه غایت خردگرائی و دیالکتیک در اروپاست که نھایتا خرد و

منطق و فلسفه را به سخره گرفته و خود را ھم برانداخته و نھایتاً برای ھمه پیروانشآرزوی بدبختی و

نابودی می کند . وی یکی از سلاطین قلمرو خودشناسی عقلانی محض است و لذا در این عرصه به غایت

عدم و پوچی خود میرسد و ھمه ارزشھای اخلاقی و مذھبی و مدنی و علمی و فلسفی را باطل می

سازد و بناگاه دچار یک خاموشی ده ساله شده که آنرا جنون نامیده اند ؟ ده سال در سلامت کامل تن

،ھیچ سخن نگفت و سلطان خموشی شد و مصداق این سخن مولانا که : ھر که را اسرار حق آموختند

مھر کردند و دھانش دوختند . برای شناخت جھان مدرن ، شناخت نیچه امری ضروری است: قدیسی کافر

، نابغه ای دیوانه و سلطان خودبراندازی !معرّفی ناجی آخر زمان و انسان کامل و وعده ظھور اوست.

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 200

----------------------------------- 

حکمت جاوید ( یعنی ...)

بر حق بودن یعنی فھم و تصدیق آنچه که ھست و رخ می دھد .

خوب بودن یعنی خوب بودن را دوست داشتن .

صدق یعنی تصدیق واقعیت زندگی خویشتن .

عصمت یعنی غیر خدا یا دوستان خدا را به دل راه ندادن .

کفر یعنی انکار و لعن وضعیت وجودی خود.

فسق یعنی عھد خود را زیر پا نھادن .

زنا یعنی ھمخوابگی با کسی که با او عھدی جاودانه نداری .

ربا یعنی خواستن زیاده از ھر آنچه که داری .

تقوا یعنی ترسیدن از خود .

صبر یعنی نشستن در خویشتن .

دین یعنی راه رسیدن از تن خویش تا ذات خویش.

اخلاق یعنی راه و روش خدا شدن .

محبّت یعنی بی ھیچ نیازی دوست داشتن .

مردن یعنی نامرئی شدن ھمچون خدا .

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 43

-------------------------------------------------------

حکمت جاوید (خداشناسی):

خداوند ،ھستی موجودات است و نیستی آنھا : ھستی نِیستی و نیستی ھِستی ، ھستیِ

ھستی و نیستی نِیستی .

خداوند تنھا موجودی است که ھمه او را می شناسند .

خداوند آنگاه شدیدتر حضور دارد که ما در خود حضور داریم .

ھرگاه که بخود می آئیم خدا را می یابیم .

خداوند ھمان خود – آئی است .

آنگاه که بیخود ھستیم خداوند مراقب ماست ولی آنگاه که بخود میآئیم ما مراقب او ھستیم .

آنگاه که کاری را برای خدا انجام می دھیم او مشغول انجام کاری ویژه برای ماست .

آنچه را که ھر کسی خدای خود می نامد ھمان تنھائی اوست .

خداوند بر جمعیت است ولی در فردیت .

ھر که خدا را ببیند نگاھش بر او مات می شود یعنی می میرد .

خدا به سراغ ھر که برود ھمه از او می گریزند .

ھر که به سراغ خدا برود ھمه مردمان او را محاصره می کنند .

خداوند عدم ماست و ما وجود او ھستیم و بدینگونه خلیفه یکدیگریم .

خداوند در آن واحد فقط در یک نفر است و آن ھم امام اوست .

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد سوم ص 50

 -----------------------------------

پاسخ به یک نامه (آیا شما دشمن تمدن هستید؟)

 

س: از مقالات شما بوضوح درک می شود که شما دشمن تمدن و مدرنیزم و ھمه فرآورده ھای جدید بشر
ھستید : علم ، تکنولوژی،مبارزه ، آزادی،دموکراسی،ھنر،رفاه،مدرنیزم و....... آیا واقعاً منظور شما از این
جنگ چیست ؟بدون تردید در این جنگ رسوا و منزوی خواھید شد و احدی شما را تصدیق نخواھد کرد .
این واقعیت را تا ھم اکنون نیز شاھد بوده اید . پس چرا دست از این کار بر نمیدارید ؟ ھدفش ما چیست
؟ آیا این جنگ با کلّ بشریّت نیست ؟
جواب ما : اولاً از صداقت و شھامت شما در طرح مسئله ممنونیم زیرا این مسئله در ذھن ھر خواننده ایی
پدید می آید که تا کنون مطرح نشده است . ثانیاً ما در آن واحد خیر و شّر ھر امری را نشان میدھیم . و اگر
اکثراً به شرّ امور می پردازیم بدان جھت است که دیگران مشغول پرداختن به خیر امور ھستند و اکثر
مردمان بر اساس ھمین امر است که به شرّ مبتلا شده اند . ثالثاً ما حتی در ناحق ترین امور ھم نھایتاً
حقش را آشکار می کنیم که ھمان حق ابطال است . رابعاً فرق ما با دیگر تحلیلگران در این است که
شھامت تردید نمودن در بدیھیات و مقدسات این تمدن را داریم و دیگران در دلشان ما را بطرزی جنون آمیز
جسور می دانند . چه بسا معتقدند که اینھا اسرار است و نباید گفت .
آنچه که می گوییم حرف دل ھمه و توضیح واضحات است و ھمه قلباً ما را تصدیق می کنند حتی خود
شما . شاید مسئله شما این باشد که چرا اصولاً بایستی دردی را که درمان ندارد مطرح نمود و نمک بر
زخم پاشید .
و نکته آخر اینکه حقیقت ھمواره تلخ بوده است و تلخترین وجه آن در قلمرو خود آگاھی آشکار می شود
ولی با پذیرش و تصدیق آن، شیرین می گردد .
آدم تا چیزی را قبول نکند اصلاً نمی تواند آن را فھم نماید بنابراین شاید ھیچکس به اندازۀ ما واقعیت جھان

مدرن را قبول نکرده باشد . جنگ ما با جھل است نه با واقعیت .

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 13

-------------------------------------------------
طرح یک نامه و پاسخ

( انسان پاک و مؤمنی هستم )

 

با سلام – سالھاست که به بیماری پوستی بسیار عجیبی مبتلا شده و تاکنون ھیچ درمانی نیافته ام . حدود سی
سال دارم و تمام عمرم ھیچ گناھی ھم نکرده و مؤمن و پاک زیسته ام . اگر راست می گوئید مرا مداوا کنید .
امیدوارم نگوئید که لابد حکمتی دارد و رازی در میان است و از این جور حرفھای فریبکارانه و ..... ھر چه

زودتر در انتظار جوابتان ھستم .

 

پاسخ ما : آیا شما با ھمه پزشکان خودتان ھمینگونه برخورد کرده اید ؟ مسلماً خیر ! یعنی ظاھراً بسیار ھم
محترمانه حرف زده اید و تملق ھا گفته اید و پولھای کلانی سلفیده اید و ...........

ولی چرا با ما اینگونه وقیحانه و طلبکارانه سخن می گوئید و طلب شفا ھم می فرمائید ؟ علّت بی تردید آن

است که درمان ما رایگان است .
و بعلاوه مدعی ھستید که در تمام عمر مؤمن و پاک بوده و ھیچ گناھی ھم نفرموده اید . پس دم خروس را چه
می کنید ؟ برخورد شما با ما نه بعنوان یک طبیب بلکه بعنوان یک بشری که ھنوز نمی شناسیدش اینگونه
کافرانه و مجرمانه و ناپاک و پلید است پس وای به مابقی اعمالتان . شمائی که به ما احساس نیاز می کنید
اینقدر متکبر و کافرید تا چه رسد به رفتارتان با سائر آدمھا . پس بدانید که غرق در گناھید که اصلاً احساس
گناه نمی کنید زیرا انسان واقعاً مؤمن و پاک ھزاران گناه در خود سراغ دارد .
پس لااقل از گناه فحاشی و بی ادبی ھای خودتان توبه کنید و سپس چند سال دیگری ھم برای معالجه خود

ھزینه کنید و سپس تشریف بیاورید.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 20

-----------------------------------------------------------------

چرا درباره زنان اینقدر بدبین هستید؟

(پاسخ به یک سؤال)

 

مابه ازای ھر یک مقاله یا کتابی که درباره زن وانتقاد به بدیھای زن نوشته ایم دھھا و بلکه صد ھا مقاله و
رساله درباره مرد و بدیھای او نگاشته ایم . و سایت ما اثبات ادعای ماست . فی المثل ھمه مطالبی که
درباره علم و تکنولوژی و سیاست و اقتصاد و تاریخ و ادبیات و فلسفه ھا نوشته ایم مربوط به عوالم و
مسائل مردانه است زیرا مردان سازندگان و مدعیان این عرصه ھا ھستند. منتھی شما می توانید از ما
بپرسید که : چرا اصولاً نسبت به ھمه اینقدر بدبین ھستید؟ که ما بارھا پاسخ این سئوال را داده ایم و آن
اینکه نگاه ما از منظر آسیب شناسی و درمانگری است ھمانطور که طبیب در جستجوی امراض بیمار
است و نه اعضای سالمش. علاوه بر این روح حاکم بر کل تاریخ ادبیات و فلسفه و مذھب و فرھنگ بشری
روح انتقاد است زیرا از منظر انتقاد و بدبینی است که راھگشائی و خلاقیت و مکاشفه و ابداعات رخ می
دھد ونه از منظر خودستائی و فخر فروشی و خودشیفتگی . کار ما اینست که نقاط بیمار را پیدا کرده و
بفشاریم تا آدمھا درد را احساس کنند و لااقل بدانند که بیمارند و چاره ای اندیشند. زیرا روح حاکم بر
رسانه ھای مدرن جھان ھمانا تخدیر و فریبکاری و گمراه سازی بشر است تا متوجه دردھای خود نشود و
بازیچه امیال آدمخواران جھانی گردد وآنھا را بعنوان ناجیان خود باور کند . پس بدبینی ما در واقع نیک بینی
ماست و بشر دوستی.

و اینکه ھر چیز زشتی از زن در مرد ریشه دارد و بالعکس.

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 42

-------------------------------------------------------
پاسخ به یک نامه
( آیا خدا هستید)
س:
در سایت شما با کتابی بنام « ھستی بایستی » روبرو شدم که گویا زندگینامه عرفانی شماست که شما 
در این کتاب ادعای خدائی کرده اید آیا اینطور نیست ؟منظور شما چیست ؟
پاسخ ما :
گمان نمی کنم خداوند در جائی گفته باشد که فقیر و حقیر و بیمار و بیکس و بدبخت است. من در این
کتاب ادعای انسانی کرده ام و نشان داده ام که انسان بودن بسیار شاقه تر از خدا بودن است. و لذا
ھیچکس تاکنون چنین ادعائی نکرده بلکه بسیاری ادعای خدائی کرده اند. و ما ھم خواسته ایم تا آبروی
فقر و بیماری و بدبختی بشر را حفظ کنیم. و بلکه به آن فخر نمائیم زیرا پیامبر ما این درس را بما آموخته
است. پس شما ھم چنین ادعائی کنید که خدا پسندانه ترین ادعاھاست آنھم در دوره ایکه حتی مبلغان
دینی و اخلاقی ھم فقر را لعنت می کنند و عملاً فقط ثروتمندان را به بھشت می فرستند.
بھرحال مطمئن باشید ھیچکس چنین خدای فقیر و بیمار و بدبخت را به خدائی قبول نمی کند و لذا ھیچ
خدشه ای بر عرش او وارد نمی شود خیالتان راحت باشد او خودش به تنھائی می تواند از خودش
حراست کند و نیازی به بادی گارد ندارد.
منظور ما از این کتاب آن است که ترمز را بکشید و اندکی مکث کنید در سراشیبی راھی که خوشبختی

نامیده اید.

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد چهارم ص 35

 --------------------------------------------------

درد شکم سیری

اگر از ھر صد تا درد و رنج و بدبختی که امروزه شاھدیم یکی ھم تا دو نسل پیش وجود نداشت دلیلش

فقط یک چیز است و آن شکم سیری و پر خوری و مصرف زیاده از حد در ھمه امور است . ھمه اینھا درد

عیاشی بیش از حد است حتّی معضله ای که نامش آزادی است و برایش عربده می کشند . کسی که

لااقل یک روز گرسنگی کشیده باشد به اکثر این دردھای مدرن مبتلا نیست . فقر و نداری و محرومیت

حلّال صد درد بی درمان است . کسی که فقیر باشد فقط فقیر است ولی شکمی که زیاده سیر شد ھر

روزی یک درد و بدبختی جدا پیدا میکند . ھیچ گرسنه ای نه دزد می شود و نه فاحشه . آنان که فقر را

علت بسیاری از مفاسد اخلاقی می دانند یا احمق ھستند یا حقّه باز . اینان ھرگز واقعیت را نمی

شناسند و فقط نظریه ھای فلسفی و جامعه شناسی مدرسه ای را واقعیت میپندارند . دزدی و الواطی

و فاحشگی و بزھکاری حاصل تازه به دوران رسیدگی و اشرافیت است . ھیچکس برای سیر کردن شکم

یا زیر شکم خودش دزد و زناکار نشده است بھتر است که تا این حد فقر را بی آبرو نکنیم و دین خدا را

متھم نسازیم مخصوصاً تحت عنوان ایدئولوژی اسلامی وشیعی . اینھا افکار امپریالیستی و کمونیستی و

ملحدانه است که لباس روشنفکری دینی بر تن کرده است .

اکثر دردھای بشر مدرن از بی دردی و فقدان درد آدم بودن است و بقول شاعر درد بی دردی علاجش

آتش است و لذا ھمه می سوزند و عربده می کشند .

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 8

--------------------------------------------------------

در جستجوی خوشبختی

ھیچ جستجوئی احمقانه تر از جستجوی خوشبختی نیست زیرا خوشبختی در وجود ماست ھمانطور که

بدبختی.

لذا جستجوی خوشبختی و برنامه ریزی برای دست یافتن به آن به مثابه دنبال نخود سیاه رفتن است .

برای رسیدن به خوشبختی کافیست که از جستجوی آن دست بکشیم و برایش برنامه ریزی نکنیم بلکه

باز ایستیم زیرا خوشبختی که ھمان احساس رضایت قلبی است ھرگز امری مربوط به شرایط و امکانات

نیست و گرنه بشر مدرن اکثراً می بایستی خوشبخت شده باشند زیرا بخش عمده ای از آرزوھای

انسانھای دوران گذشته درعصر ما تحقق یافته است درحالیکه انسان مدرن بدبخت ترین انسانھاست .

گرایش جھانی به خود – تخدیری و خودکشی و اوج گیری توحش و جنون و جنایت دال بر این بدبختی

فزاینده است .

ایده و آرمان و برنامه برای خوشبختی تنھا قلمرو پیدایش بدبختی است . آنچه که خوشبختی نامیده می

شود نام مستعار بدبختی است که شیطان در ذھن ما القاء کرده است و ما را به آن وعده می دھد .

بدبختی محصول ایده و آرمانی است که خوشبختی نامیده می شود . بدبختی معلول آرمانشھرھای

ذھنی ماست که ما را از کانون خوشبختی حقیقی که دل ماست و اکنونیّت ماست غافل کرده است .

خوشبختی فردا، ایده شیطان است .

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 10

------------------------------------------------------------

فلسفه بیکاری

 

یکی دیگر از ویژه گیھای عصر مدرن در قلمرو فرھنگ ومعرفت اینست که ھمه امور دارای تفسیری

اقتصادی ھستند حتی مسائل جنسی و تربیتی . اگر واقعاً ھمه امور علتی اقتصادی یافته اند بدین

معناست که انسان مدرن تا چه حدی علیل و جاھل و خرفت و پست شده است که سرنوشت روح و

روانش را ھم پول تعیین می کند. پس اگر مسئله بیکاری در جوامع مدرن جز اقتصاد علتی دیگر نداشته

باشد عجیب نیست. ولی در اقتصادی ترین آدمھا ھم اگر عمیقتر نظر کنیم علتی روانی می یابیم. اصولاً

انسان ھر چقدرھم که پست شده باشد ھنوز انسان است یعنی نشانی از روح دارد.

معلوم نیست که چرا لااقل یکی از علل بیکاری را مسئله علاقه فردی بیکاران نمی د انند . یعنی اصرار

شدید در کار مورد علاقه و یا اصلاً میل به بیکاری . در عصری که تنوع کار و مشاغل بطور روزانه در حال

افزایش است دلیلی چندان مھم برای نیافتن کار مورد علاقه وجود ندارد. در عصر قدیم فقط ده نوع شغل

وجود داشت و عامه مردم بیکار نبودند الا اشراف که نیازی بکار نداشتند و اشرافیت خود نوعی کار

محسوب می شد . ولی حالا که ھزاران نوع شغل پدید آمده اینھمه بیکاری زیاد شده است.

بنظر ما علت العلل بیکاری چیزی جز اراده به بیکاری نیست و این ھمان رشد فکر اشرافی واشرافیت

فکری است که جھانگیر گردیده است و آن بدلیل رفاه پرستی تکنولوژیکی و تنبلی حاصل از فرھنگ

تکنولوژیکی می باشد . به ھمین دلیل در فرھنگھای دھقانی و شبانی بیکاری در حداقل است. درحالیکه

فقر در حداکثر است و در آمد نیز بس اندک و بخور و نمیر است. درواقع بیکاری مرضی مسری و جھانگیر

است و علاجی اقتصادی ندارد.

بیکاری یک بیماری فرھنگی عصر مدرنیزم است نه یک معضله اقتصادی الا در مواقع جنگ یا بحرانھا .

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 11

 

-----------------------------------------------------

و اینک مبارزه با دخانیات!؟

 

خدا می داند مسئله مبارزه با دخانیات و تحریم آن در اماکن عمومی در اتحادیه اروپا متعاقب چه پروژه

اقتصادی با ترفند استراتژیک در محافل پس پرده ابرقدرتھا باشد که چند دھه بعد رازش آشکار می شود.

ولی تقلید ما از این پروژه ھا بس خام و خطرناک است و عوارضی بھمراه دارد که علاج آن بمراتب ناممکن

تر است. به تجربه دیدم که با حذف صرفاً فیزیکی مفاسد و امراض اجتماعی و اقتصادی چه مصائب

عظیمی دامنگیر جامعه ما شده است که امروزه دیگر سرنخ آن ھم از دست رفته و تبدیل به معما شده

است. با حذف فیزیکی اماکن فساد و میکده ھا ، خانه ھای مردم جایگزین این امور شد و منجر به

خانمانسوزی گردید و صدھا بلا و بدبختی پدید آورد. با مبارزه صرفاً فیزیکی با تریاک فقط رویکرد به

ھروئین و مرفین شیمیائی و کراک و اکس و امثالھم که ارزانتر و فراوانتر بودند و مصرفشان ھم آسانتر

بود رخ نمود وجوانان ما را دیوانه کرد. و حالا ھم با عملیات ضربتی که بر علیه سیگار و سیگار فروشیھا

در برخی از شھرھا آغاز شده خدا می داند باید در انتظار چه بدبختی جدیدی بود که ازجاھای دیگری سر

وا می کند که کسی را توان فھم آن نیست و چون بلای آسمانی تلقی می گردد. معلوم نیست انقلابی که

بر فرھنگ بنا شده است چرا نمی خواھد بر خورد فرھنگی و راه حل فرھنگی با مشکلات را پیشه کند.

این نیز نشان دیگری از مظلومیت فرھنگ است.

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 14

 

----------------------------------------------------------

مکتب اصالت اقتصاد

(آنانکه از سنگ هم پست ترند)

 

مذھب جھانی بشر مدرن ھمان مذھب اصالت اقتصاد است . بشر مدرن اقتصادی ترین بشر کل تاریخ

است که حتی رستگاری روح خود را ھم درگرو اقتصاد و پول می داند. و این بدان معناست که بشر ھرگز

تا این حد احمق و دیوانه نبوده است. امروزه حتی علمای دینی ھم بر این باورند که بی پول نمیتوان به

خدا رسید و لذا اصل اول دین آنھا اینست : آنرا که معاش نیست معاد نیست !؟ در واقع امروزه ھمه

مارکسیست و ماتریالیست شده اند که کرسی خدا و اساس عرش او را ھم علم اقتصاد می دانند.

 و براستی که چه نیکو گفت امام خمینی که « اقتصاد مال خر است »ھر چند که این سخن ایشان ھرگز

پخش و تکرار نشد. واقعیت اینست که حتی خر و گاو ھم براساس اقتصاد زندگی نمی کنند و اینست که

ھیچ گاو و خری از گرسنگی نمی میرد و دچار سوء تغذیه و زخم معده نمی شود مگر آنھائی که در اسارت

بشرند که بیچاره ھا از جنون بشری دچار جنون گاوی و خری شده اند که در حقیقت جنون بشری است

که به آنان سرایت کرده است . اقتصاد مذھب خر ھم نیست مذھب شیطان است که فقط به بشر تعلیم

داده شده است . بشر اقتصاد پرست مصداق این کلام خداست که : از حیوانات ھم پست ترند. و بلکه از

نباتات و حتی جمادات: آنانکه قلوبشان از سنگ ھم سخت تر است – قرآن- یعنی از جنس فولاد و بتون

است.

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 14

-------------------------------------------------------------------------------

 

آیا دورة تاریخی دین بسر آمده است؟

 

اگر چنین است :

 

پس چرا ھمه مردمان جھان به ھنگام گرفتاری خود ، خدایا خدایا می کنند ؟

 

پس چرا تعداد معابد در سراسر جھان روز به روز بیشتر می شود ؟

 

پس چرا آدمھا در قبال شرارت خود دچار اینھمه عذاب روح می شوند ؟

 

پس چرا امروزه بیش از ھر دورانی گرایش به امور ماوراءطبیعی خود نمائی می کند ؟

 

پس چرا اینھمه دجّالان مقدس نما دارای دکانھای پر رونقی شده اند ؟

 

پس چرا در طی قرن اخیر صدھا فرقه جدید مذھبی و عرفانی پدید آمده است ؟

 

پس چرا حتّی تبھکاران و صاحبان قدرتھای جھانی ھم سعی می کننداعمال خودرا مذھبی

بنمایند ؟

..............................................................................................................

..............................................................................................................

و به دھھا دلیل دیگر نه تنھا امروزه عمر تاریخی دین بسر نیامده که بیشاز ھر دوره ای بشر خود را

نیازمند به دین احساس می کند و دین خدا را تنھا راه حل ھمه بدبختی ھا ی خود می داند . امروزه عصر

جھانی شدن و جدّی شدن و تمام عیار شدن دین در حیات روزمره می باشد . امروزه عصر خالص شدن و

کامل شدن دین در بشر است و دیگر مذھب شرک پاسخگوی بشر نمی باشد . امروزه دین تبدیل به یک

نیاز مبرم و اورژانس شده است . جز در دین خدا ھیچ پاسخی برای ھیچ مسئله ای وجود ندارد .

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 34

---------------------------------------------------------------

 

پایان تاریخ دروغ مبارکباد !

 

تاریخ تمدن مادی بشر در یک کلام تاریخ دروغھای بشر است . دروغی بنام تمدن ، دروغی بنام فلسفه ،

دروغی بنام علم ، دروغی بنام تکنولوژی ، دروغی بنام رفاه و پیشرفت ، دروغی بنام آزادی و دموکراسی

و برابری ، دروغی بنام سوسیالیزم و فمینیزم ، دروغی بنام حقوق بشر ، دروغی بنام انترناسیونالیزم ،

دروغی بنام ناسیونالیزم و ... و دروغھائی ھولناکتر از این دروغی بنام مسیحیت که از عداوت با مسیح

برخاسته بود ، دروغی بنام صھیونیزم که از عداوت با موسی برخاسته بود و دروغی بنام اسلام که از

عداوت با محمد (ص) و علی (ع) برخاسته بود و ... و دروغی لطیف تر و شیطانی تر از ھمۀ اینھا دروغی

بنام عشق و ایثار که اشد آدمخواری بود . و نیز دروغی عظیم بنام تاریخ . و بشمارید صدھا دروغ دیگر را :

تعلیم و تربیت ، صلح جھانی ، استقلال ، فضیلت ، تقوا و زھد ، روحانیت و قداست و دروغی بنام بھداشت

و درمان ، و دروغی دگر بنام تروریزم ، و دروغی دگر بنام مبارزه با تروریزم ، و دروغ مدرن دیگری بنام

انقلاب و پدر ھمۀ دروغھا یعنی مدرنیزم . و دروغھای مکتبی مثل اصالت وجود ، اصالت انسان ، اصالت زن ،

اصالت دل و اصالت ھنر ، رومانیزم ، اکسپرسیونیزم ، ھیپی گری ، درویشی گری ، بھائی گری ، انرژی

درمانی ، احضار روح ، و دروغھای به اصطلاح علمی : روانشناسی ، جامعه شناسی ، مردم شناسی ،

انسان شناسی ، روح شناسی و.... .

و در ھزارۀ سوم شاھد رسوائی و فروپاشی تاریخ دروغھای بشری ھستیم که خود بدست خود رسوا

شده و به خود براندازی مبتلا گردیده است و بھمراه نظامھای جھانی خود در خود می شکند . ھزارۀسوم

ھزارۀ بحران است : بحران لایۀ اوزون ، بحران ایدز ، بحران اعتیاد ، بحران خودکشی ، بحران تروریزم ،

بحران مالی ، بحران لیبرالیزم ، بحران انرژی ، بحران نان ، بحران پزشکی ، بحران زناشوئی ، بحران

جنسی ، بحران امنیت ، بحران عشق ، بحران آنفولانزا ، بحران آب ، بحران اخلاق، بحران سونامی، بحران

زلزله ھا و... و اینھا یعنی بحران علم و تکنولوژی و تمدن بشری و بحران تاریخ : پایان تاریخ : آخرالزمان !

در دورانی ھستیم که براستی جز خدا پناه و یاوری نیست . ولی نه آن خدائی که خود دروغ اکبر و جھانی

ترین دروغ بشر بود و ھر فرد و گروھی خودش را بنام خدا می پرستید . بلکه خدائی در ھیبت انسانی .

ھموئی که ناجی موعود نامیده می شود .

در حقیقت ظھور این خدای انسانی و انسان خدائی است که ھمۀ دروغھا را رسوا کرده و دروغگویان را

افشاء نموده است و دروغشان را برسرشان شکسته است .

ظھور انسان راستین است که انسان دروغین را با خودش به بن بست و خودبراندازی کشانیده است .

ظھور انسان بر انسانیت مبارکباد !

 

از کتاب " دایره المعارف عرفانی " استاد علی اکبر خانجانی جلد پنجم ص 64

با بیماران...
ما را در سایت با بیماران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : bihamta110 بازدید : 681 تاريخ : سه شنبه 29 اسفند 1396 ساعت: 18:14